فراتر از مدرسه

پارت ۳
ادامه ویو آرورا
دیدم که تهیونگ صورت و بدنش پر از خو..ن بود و داشت مثل روانیا با چا.قو یک نفرا شکن..جه می داد همه جا را بوی خون گرفته بود دیگه نتونستم تحمل کنم اومدم برم که پام رفت تو چاله مچ پام پیچید نتونستم تحمل کنم و جیغ زدم که یک لحظه متوجه شدم که چه اشتباهی کردم..میخاستم بلند شم که مچم درد شدیدی گرفت و دیگه شروع به گریه کردن کردم.....
ویو تهیونگ :
سر کلاس بودیم که داشتم به ارورا نگاه میکردم چقدر خوشگل بود عاشقش شده بودم و محو چشاش شده بودم ولی هر طور شده باید بدستش میاوردم ولی امروز امروز که داشتم توی همین فکرا بودم که زنگ خورد ....باید کار یکیا تموم میکردم پس رفتم توی مکان همیشگی توی جنگل من فقط کسیا شک..نجه میدم که بهم خیانت کنن امروز باید یکیا مجازات میکردم که جای جنسارا لو داده بود و به پلیس گزارش داده بود .رفتم و داشتم لذت میبردم که شنیدم یکی جیغ زد فورا بادیگاردها حالت اماده باش شدن و به دنبالم راه افتادم دیدم یه دختر افتاده زمین رفتم جلو تر و با چیزی نباید رو به رو شدم....نه،نه امکان نداشت اون ارورا بود نباید همچین اتفاقی میافتاد من دوستش داشتم و حالا که منا توی این وضع دید دیگه همه چی بهم خورد...‌....
دیدگاه ها (۳)

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط